آواز عابری غریب

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

پیش از آنکه دیگر دوستت نداشته باشم

آدم ها بعد از هر جدایى، شکست یا بیمارى مى‌خواهند به سرعت تغییر کنند. زن ها اول به تغییرات ظاهرى متوسل مى‌شوند. براى من که همیشه پوزخندى زده‌ام به این تغییرات آنى براى فرار از خودِ گذشته، سال‌ها طول کشید تا تسلیم وسوسه‌ى کوتاه کردن موهایم شوم. هربار که در خیال، این رشته‌هاى زنانگى را مى‌بریدم، به همه‌ى گلایه‌هاى ناگفته‌اى که نشخوار ذهنم بود، رنج ربوده شدن تنها دارایى‌ام از زنانگى هم افزون مى شد و ت آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : آنکه,دیگر,دوستت,نداشته,باشم, نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:49

که ز ما وقت سفر یاد نکرد

ما آدم‌هاى عجیبى هستیم وقتى با معشوقمان قرار سفرهاى طولانى مى‌گذاریم و هنگام سفر با معشوقى دیگر به سفر مى‌رویم.

ما آدم‌هاى ترسناکى هستیم وقتى از سفر که باز مى‌گردیم نقشه‌ها و عکس‌هاى سفرمان را براى معشوق اول سوغات مى‌آوریم و هدیه مى‌کنیم.

ما زخم‌زنندگانِ مهربان که گمان مى‌بریم رویین‌تنیم.

  
سایه ; ساعت ٥:٥۸ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱۳ تیر ،۱۳٩٦
آواز عابری غریب...
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:12

خانه؛ چهارخانه‌

"گاهی یک پیراهن چهارخانه‌ی مردانه هم حتی می‌تواند خانه‌ی آدم باشد که دلتنگی‌هایت را در جیبش بریزی و دگمه‌هایش را برای همیشه ببندی. " رویا شاه حسین زاده آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

هم‌زمانی

جاروی برقی بی‌توجه به ساعت اوج مصرف, خسته از هوهو کردن وسط خانه لم داد, من روبروی صفحه نشستم, بی‌حوصله به ورق زدن. یک غریبه آن طرف دنیا لحظه‌ای را ثبت کرده بود. مهربان‌ترین لبخند چشم‌هایی که دیگر هیچ نمی‌گویند. عکس, دوماه پیش را نشان می‌داد. نگاه می‌کردم و فیل آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

Time measures nothing but itself

پاییز بود. این را حافظه‌ی تصویری‌ام هم می‌گوید. آفتاب کمرنگ روی خیابان می‌تابید و هنوز هوا سرد نشده بود. در تقعر شیشه‌ها ایستاده بودم, گوشی به دست. از شمار اندک وقت‌هایی بود که ظهر بود و شب و حرف. ساختمان روبرو را تازه شروع کرده بودند به ساختن. جرثقیل داشت آرام آرام یک آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

بازنده-بازنده

"بازی را باخته‌ام
ولی تو جای من گریه می‌کنی
تو که می‌گویند
بُرده‌ای..."

شهرام شیدایی

آواز عابری غریب...
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

اگر دوباره ببینمت

"بید بلندی بود سرکوچه کنار جویی که نقره می‌رفت با ساز ماه که در برگ‌ها با باران می‌لغزید تنهایی نیمکتی که به بالا آمدن آفتاب و خستگی عابران منتظر بود. رفتن برای چیست؟ اگر دوباره ببینمت با تو از خاطره‌ها خواهم گفت که در کوچه جا گذاشتی از دلی کنار در, نگاهی که همیشه از پشت پنجره می آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

To the End of Love

زن نشسته رو به روى عکس‌ها, به قاب‌بندی‌ها نگاه می‌کند، امضاى عکاس پاى همه آن‌هاست. انگار با روان‌نویس آبی زیر هرکدام را با حوصله به خطی زیبا آراسته باشد. مرد گفته بود یک وقت زن عکس‌ها را نبیند؛ حواسش زیادى جمع است، عکس‌های امضا نشده را هم می‌شناسد. زنِ ام آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

سکوت

زمانی است که از کلمات خسته‌ام
گروه گروه هجوم می‌آورند
می‌نشینند در سرم
مثل دسته‌ی پرندگان بر سر درختی

دست بر دست می‌کوبم
بانگ بر می‌کشم
می‌پرند و پراکنده می‌شوند

یک پرنده خاموش اما
نه می‌ترسد
نه می‌رود
نه آوازش را می‌خواند...


شهاب مقربین

آواز عابری غریب...
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

One wound is enough to feed the open wounds of the sky*

می‌گوید دلش که تنگ می‌شود به تصویر نگاه می‌کند به گمان این که روبرویش دارم لبخند می‌زنم و بعدتر با کنجکاوی می‌پرسد، که چه کسی آن را برداشته است. بلند فکر می‌کنم و صدایم را می‌شنوم که دارد می‌گوید: همان که باید. متعجب و با انکار، از وجودش می‌پرسد. به خودم آواز عابری غریب...ادامه مطلب
ما را در سایت آواز عابری غریب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eaaberi-gharib8 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 0:43

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه